بررسی ازدواج های اجباری و تاثیرات آن در رشد آسیب های اجتماعی

ساخت وبلاگ
مي‌گويد از امروز ديگر خيالش راحت است و آسوده سرش را روي بالش مي‌گذارد. او بدون هيچ پشيماني لب به اعتراف باز مي‌كند و از روزهايي مي‌گويد كه در انتظار مرگ او بوده است. مي‌گويد وقتي پدرش به زور او را به عقدش درآورد، از همان نگاه اول از او بيزار بود اما مادرش مي‌گفت پس از ازدواج همه چيز درست مي‌شود، ولي هيچ‌ چيز درست نشد، حتي وقتي فرزند ناخواسته‌اش به دنيا آمد. 

او مي‌گويد در 5 سال زندگي مشتركش آب خوش از گلويش پايين نرفته و بداخلاقي‌هاي شوهرش هم مزيد بر علت شده است تا بيشتر از او بيزار شود، اما حالا ديگر شوهري در كار نيست. زن وقتي تعريف مي‌كند كه چطور چاقو را تا ته در قلب شوهرش فرو برده است چشم‌هايش برقي مي‌زند و خوشحال از اين‌كه ديگر كابوس زندگي با او تمام شده است، هر چند حالا بايد در انتظار طناب‌‌دار باشد، ولي انگار او مرگ را به زندگي ترجيح مي‌دهد. 
كم نيستند كساني كه در سراسر دنيا روزهاي جواني خود را به پاي همسري گذاشته‌اند كه هيچ علاقه‌اي به او ندارند و فقط اجبار، پيوندي مصنوعي ميان آنها ايجاد كرده است؛ البته هيچ‌كسي به تداوم اين قبيل ازدواج‌ها اميدي ندارد، هر چند بسياري از افراد از روي اجبار و اين‌كه پناهگاهي براي بازگشتن ندارند، تن به زندگي با كسي مي‌دهند كه ديگران برايش انتخاب كرده‌اند.
اين در حالي است كه ازدواج در همه اديان به مثابه امري مهم و وسيله‌اي براي ايجاد فاميل از راه مشروع شناخته مي‌شود، به طوري كه هيچ اجباري در آن پذيرفتني نيست. در واقع ازدواج با توافق صريح و ضمني دو طرف به وجود مي‌آيد، پس يكي از اركان اساسي عقد ازدواج رضايت طرفين است تا با تمايل كامل به ازدواج تن داده و با شناخت كامل همسر خود را انتخاب كنند و تشكيل خانواده دهند.

خداوند انسان را آزاد آفريده و به او حق داده تا با شخصي كه مطابق خواست اوست ازدواج كند، اما افراد ناداني هستند كه خود را فراتر از خواست ديگران مي‌دانند و فرزندانشان را در بند خواهش‌هاي خود قرار مي‌دهند؛ زيرا به گمان آنها هر كسي كه به خواست خود ازدواج كند كاري ناپسند انجام داده و معتقدند ما چون خودمان به زور ازدواج كرده‌ايم پس فرزندانمان هم بايد اين‌گونه زندگي كنند. 

اما ازدواج‌هاي اجباري گاهي چنان است كه دختران را از كودكي به نام كسي نامزد مي‌كنند كه از او هيچ شناختي ندارد و وقتي پا به سن ازدواج مي‌گذارد سايه مردي كهنسال را بر سر خود مي‌بيند كه با داشتن چند زن و همسر ديگر، شور جواني را در وجودش مي‌كشد و لبخند در گلويش به بغضي نهفته و درد آور بدل مي‌شود. 
هم اكنون در بسياري از مناطق افغانستان، پاكستان و هند بيشتر خانواده‌ها از همان دوران كودكي به فرزندان خود مي‌فهمانند كه آنها حق انتخاب همسر را در آينده ندارند و خانواده‌هاي پسر مي‌گويند ما زني مي‌خواهيم كه در خانه همانند يك نوكر كار كند بخصوص اين‌كه دختر بايد از قوم و قبيله خود ما باشد، زيرا او به آداب و رسوم آشناست. آنها باور دارند چنين زني اگر روزي در زيرشكنجه و كار زياد يا در حين زايمان بميرد كسي گريبان آنها را نمي‌گيرد و قوم و خويشي، جلوي خانواده عروس را مي‌گيرد. بي‌ترديد چنين ازدواج‌هايي از مهم‌ترين عوامل انحطاط خانوادگي است كه در دراز مدت يا كوتاه مدت بنيان زندگي را از هم پاشيده و نهايت آن بدبختي اعضاي آن است. 
البته برخي خانواده‌ها تصور مي‌كنند محبت و علاقه ميان دختر و پسر پس از ازدواج به وجود مي‌آيد، پس با همين استدلال فرزندانشان را به ازدواج‌هاي ناخواسته مجبور مي‌كنند كه بي‌شك پيامدهاي ناخوشايندي به دنبال خواهد داشت. در واقع هر جا كه رضايت و موافقت طرفين در ازدواج در نظر گرفته نشده و فرد به اجبار و اصرار خانواده وادار با ازدواج با مرد يا زني شود، اين ازدواج در زمره ازدواج‌هاي اجباري قرار مي‌گيرد و ازدواجي كه ميل و رضايت زن و شوهر براي همسري يكديگر در آن در نظر گرفته نشده باشد، بي‌شك پايان خوشي نخواهد داشت. 

ازدواج های اجباری...
ما را در سایت ازدواج های اجباری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : complusivemarrige بازدید : 148 تاريخ : شنبه 17 تير 1396 ساعت: 22:27